كس چو حافظ نكشید از رخ اندیشه نقاب
تا سَرِ زلف سخن را، به قلم شانه زدند!
من نیز همانند همه آشنایان زبان و ادب پارسی، از دیرباز با شعر حافظ الفتی داشته، دیوانش را همراه و همدم خود كرده بودم. این دیوان كوچك، آنقدر بزرگ است كه میتواند مردم را با مراتب علمی گوناگون و دورههای سنی مختلف و شرایط روحی متنوع، همدم و همراز باشد. زبان «سطحی ـ شطحی» حافظ كه به نظر من رساترین زبان الهامی و فاخرترین كلام معرفتی در ادب پارسی است، در عین مطرح كردن مضامین سطحی و ساده زندگی و عوالم روحی انسان، والاترین نكات و ظرایف عشق و معرفت را نیز بیان میدارد. دیوان حافظ به دلیل همین محتوای غنی و زبان فاخر، همواره مورد توجه ادب دوستان بوده و هست. توجه اهل ادب به این اثر، جلوههای گوناگون دارد از ترنم و تفأل گرفته تا شرح و تفسیر.
اینك در رابطه با كارهایی كه بر روی این دیوان انجام گرفته و كاری كه ما انجام دادهایم، نكاتی را یادآور میشویم:
1. در زمینه نسخهشناسی، همه تلاشها در مقام خود با ارزشاند، اگر چه میتوان در مواردی به برخی غفلتها و اشتباهات برخورد.
2. در قلمرو شرح و تفسیر، افراط و تفریطهای بیموردی اعمال شده است. این نكته را ضمن شرح دیوان، بارها مطرح كردهام كه در زبان سطحیـشطحی معارف، چنین افراط و تفریطهایی هرگز منطقی نیست.
3. كارهای دیگر از قبیل پرداختن به شأن نزول غزلها و ابیات، اگرچه از نظر ما بیحاصل نیست و در حوزه مطالعه تاریخی این اثر میتواند مفید فایده باشد، اما چندان هم ضروری به نظر نمیرسد. زیرا محور اصلی كار باید مضامین و پیامهای این دیوان باشد نه پرداختن به مسائل حاشیهای؛ آن هم در حدی كه این مسائل حاشیهای، محتوای دیوان را تحتالشعاع قرار دهد! زیرا این پیام است كه جاودانه میماند نه شأن نزولها. از این قبیل است كارهای در ارتباط با ریشهیابی بعضی از لغتها و عناوین، مانند خانقاه، محراب، و نیز آوردن شواهدی برای ابیات دیوان بر اساس وزن و قافیه از دیوانهای مختلف.
4. از جمله كارهای نادرست، طبقهبندی اصطلاحات به مقبول و مردود است كه مثلا زهد در دیوان حافظ مردود بوده، پیر مغان مقبول است! بیتردید اینگونه تلاشها ناشی از عدم توجه به مبانی پیامها و مضامین دیوان است. مثلا اگر در دیوان حافظ بادهخواری بر زهدِ ریایی ترجیح مییابد، به معنی مطلوب و مقبول بودن بادهخواری نیست بلكه برعكس، هدف اصلی تحقیر افسد با فاسد است. یعنی خواجه میخواهد بگوید بادهخواری كه همگان آن را نامقبول و مردود میشمارند، بر زهد ریایی كه گروهی آن را مقبول شمرده و اساس زندگی خود قرار دادهاند، ترجیح دارد. همچنین اگر صوفی و شیخ مورد ملامت قرار میگیرند، صرفا به خاطر اوصاف و رفتار ناپسند دارندگان این عناوین است.
5. یكی دیگر از كارهای غیر ضروری، پرداختن بیش از حد به زندگی و شخصیت خود حافظ است كه مثلا وی عارفی كامل بوده یا رندی لاابالی؟! به نظر من، هنر كه شعر یكی از جلوههای آن است، از كمال و نبوغی در وجود انسان سرچشمه میگیرد كه بیش از اكتسابی بودن، عطایی و موهبتی است. هنر هر هنرمند، از یك موهبت سرچشمه میگیرد كه بدون اراده و انتخاب او به وجودش ارزانی شده است. بنابراین در جایی كه هنر ظهور كند، باید هنر را دید و بس؛ اما شخص هنرمند در حوزه خودآگاهی و اراده و اختیار خود، یك انسان است و از نظر اعمال و رفتارش، مسئول و مكلف. بنابراین هرگز نباید جنبه هنری هنرمند را با جنبه رفتاری وی یك كاسه كرد و هر دو را با یك چشم دید. به هر حال حافظ هر كه و هر چه بوده، كسی بوده است كه نظام آفرینش این عنایت را به او داشته كه چنین اثر پر مضمون و باشكوهی پدید آورد.
6. كار ما: كاری كه ما انجام دادهایم این است كه بدون هرگونه پیشفرض و چارچوب ذهنی، به دنبال تكتك ابیات حافظ گام برداشته، هر یك را براساس مضمونش طبقهبندی كردیم؛ بیآنكه بدانیم چه موضوعاتی یا چند موضوع از این دیوان به دست خواهیم آورد. اما سرانجام، چنین كاری به خوبی نشان داد كه این دیوان به ظاهر محدود، از نظر معنی بسیار وسیع و متنوع است. ما این معانی و مضامین را نه بر اساس تأویل و تفسیر بلكه صرفا بر اساس مدلول و مفهوم روشن ابیات طبقهبندی و تنظیم كردیم.
برای آن كه از هرگونه دخالت مستقیمی دور مانیم، هیچ بیتی را (جز ابیات و مصرعهای عربی و برخی از لغات و تعبیرات مشكل، آن هم در پاورقی) معنی نكردیم. لازم میدانم یادآور شوم كه در این نوشته (آب طربناك) همه دیوان خواجه (غزلها، رباعیها، قصیدهها، قطعهها، مثنوی و ساقینامه) با ملاحظه نسخههای معتبر، بر اساس پیام تكتك ابیات، طبقهبندی موضوعی شده و بیتی از قلم نیفتاده است. تنها موردی كه دست به گزینش زده و چند بیتی را حذف كردهایم، قصاید و قطعات خواجه است. آن هم به این دلیل كه این قصاید و قطعات در مورد مدح، مرثیه و ماده تاریخ مربوط به اشخاص مخصوصی در عصر خواجه بوده و پیام كلی ماندگار نداشتند.
7. این ویرایش نسبت به چاپهای پیشین، امتیازات زیادی دارد كه میتوان به موارد زیر اشاره كرد:
ـ حروف، كاغذ، جلد، و صفحهآرایی بهتر.
ـ اصلاح نسخهای برخی از ابیات.
ـ جابهجایی تعدادی از ابیات بر اساس دقتهای بعدی.
ـ توضیح تعداد بیشتری از كلمات و تعبیرات در پاورقی.
ـ تلاش بیشتر در جلوگیری از غلطهای چاپی.
ـ ویرایش متن كتاب.
ـ افزودن فهرست كل دیوان خواجه بر آخر كتاب. هر كه بخواهد معنی دقیق و پیام اصلی بیتی از دیوان خواجه را بداند، با كلمه اول آن بیت، جای آن را در «آب طربناك» پیدا خواهد كرد.
در پایان یاد و خاطره همه كسانی كه در پدید آوردن این اثر به من یاری دادند، به خصوص جناب آقای مرتضی امیری اسفندقه كه ذوق او مایه شوقم بود را گرامی داشته، و از زحمات خانمها و آقایان:
1. افسون امینی، به خاطر تلاش در تهیه فهرست كه انصافا كار سختی بود و خوب از عهده بر آمدند.
2. خدیجه فهیمی، به خاطر فداكاری و همراهی همیشگی در تحریر، ویرایش و نمونهخوانی همه نوشتههایم.
3. مهدی علمی مدیر محترم نشر علم، به خاطر علاقهشان به ارائه هر چه بهتر این اثر.
خاك پای عاشقان حق و حقیقت
سید یحیی یثربی
بهمن ماه 1380، تهران