هدف من از درسهای فلسفه آن است که فلسفه را به میان مردم برده، همگانی کنیم، یعنی مسائل آن را با زبان ساده توضیح دهیم تا همه مردم بتوانند آنها را بفهمند. به این ترتیب، فلسفه دیگر چیزی نخواهد بود که در برج عاج قرار گرفته، دور از دسترس همگان باشد و در هر دورهای فقط تعداد اندکی از دانایان بتوانند آن را بفهمند! و حتی آن تعداد اندک نیز، فهم خود از فلسفه را ناقص و ناکافی بدانند! چنانکه یکی از اساتید باسابقه که سالها فلسفه ملاصدرا را تدریس کرده بود، میگفت: من هنوز هم در جستوجوی کسی هستم که فلسفه صدرا را بفهمد تا در برابر او زانو بزنم و درس بخوانم.
به نظر من، فلسفهای که دور از دسترس انسان باشد، بود و نبودش چندان فرق نخواهد کرد. فلسفه آن است که در ذهن بیشتر مردم جا داشته باشد و تا حدودی همه را تحت تأثیر خود قرار بدهد. فلسفه درست آن است که در فیلمهای سینمایی، در سریالهای تلویزیونی، در نمایشنامهها، در شعر شاعران و در داستان نویسندگان حضور داشته باشد. اما فلسفهای که در این میدانها حضور نداشته باشد، در زندگی مردم نقش مثبت نداشته باشد و راهگشا و راهنما نباشد، به چه کار انسان و انسانیت خواهد آمد؟
من میخواهم فلسفه را از این حالت که مردم هیچ آشنایی با آن ندارند، دربیاورم. امروزه وقتی دانشجویان فلسفه مورد سؤال قرار میگیرند که چه میخوانید؟ و یا اینکه فلسفه به چه درد میخورد؟ نمیدانند چه جوابی بدهند، زیرا فلسفه حتی با ذهن دانشجویان فلسفه هم آشنا نشده است! در صورتی که فلسفه باید با ذهن همه انسانها بهطور مستقیم و غیرمستقیم آشنا باشد تا بتوانند از آن در زندگی خود بهره بگیرند، زیرا فلسفه چیزی جز چون و چرا و تجزیه و تحلیل عقلی درباره موجودات و حوادث جهان نیست و چنین کاری، کار همگان است، چون همه عقل دارند و هر کسی هم در حد توان خود، درباره حوادث جهان میاندیشد. پس من با این هدف این درسها را آغاز میکنم.
اما چرا فلسفه با ذهن مردم آشنا نیست، به این دلیل است که این فلسفه به بیش از بیست قرن پیش تعلق دارد و بیشتر در حال و هوای آن دوران است. این فلسفه، در موارد زیادی به قولِ ارسطو، گویی که با زبان الکن سخن میگوید، زیرا آن فیلسوفان در آغاز کار بودند.
منطق و معرفتشناسی و روشی که به کار میبریم نیز به گذشته ما تعلق دارند. ما عادت کردهایم که خودمان فکر نکنیم و فقط نتیجه افکار دیگران را روایت کنیم! فلسفهای که امروز ما داریم، میراث بزرگان گذشته ماست؛ از ارسطو تا ابنسینا و از ابنسینا تا ملاصدرا. اینان در زمان ِ خود با اطلاعاتی که داشتند، فکر کردند و نظر دادند. ما نیز باید بر اساس امکانات و اطلاعات زمان خودمان، فکر کنیم و نظر بدهیم.
امروزه ما به فلسفه نیاز داریم تا درست به کار بردن عقل و اندیشه را تمرین کنیم و بر اساس همین درستاندیشی، راه زندگیمان را تشخیص دهیم و خود و جهان پیرامون خودمان را بهتر بشناسیم تا انتخابهای درستی داشته باشیم.