امامت، اصل اساسي مكتب تشيع و پيروان اهل بيت پيامبر اسلام(ص) است. اين اصل به خاطر اهميت و تاثيرش در سرنوشت اسلام و مسلمانان و نيز به خاطر ارتباطش با سياست و قدرت، از همان آغاز مورد توجه مسلمانان بوده و پايه انواع مختلف درگيريها شده است. اگرچه تعريب و تبيين امامت و اثبات و ردّ مباني و مسايل آن، همواره مورد بحث و مناقشه علما، محدثان، فقها و متكلمان بوده است، اما به نظر ميرسد كه موقعيت امروز اين موضوع، با وضع گذشته آن از جهات مختلف فرق كرده و فرق دارد و لذا نيازمند نگرش جديد است كه بتواند به سؤالهاي جديد و نيازهاي جديد بپردازد.
ضرورت نگرش مجدد از آنجاست كه:
اولا ـ در شرايط كنوني جهان و جامعه اسلامي، علاوه بر نگرش درون ديني، نگرش برون ديني هم ضرورت دارد. يعني علاوه بر بحث نقلي و كلامي امامت كه سيره و روش پيشينيان بود، تبيين آن براساس مقتضيات عقل و حكمت نيز بايد بيشتر مورد توجه قرار گيرد.
ثانيآ ـ در عصر حاضر پرسشهاي جديدي در ارتباط با رهبري و مديريت جامعه مطرح شده است كه الزامآ بايد در بحث امامت هم به آن مسايل بپردازيم. همانند مسأله قدرت، نقش مردم در حاكميت، رابطه حاكميت و مردم و...
نوشته حاضر، با اين انتظار و اميد تنظيم شده است كه در قلمرو امامت در جستجوي مباني و مسايل و پاسخهاي جديد باشد. جستجوي مباني جديد را در بخش اول و دوم كتاب پي گرفتهايم در بخش نخست، امامت از ديدگاه فلسفه مشاء مورد بررسي و تبيين قرار داده، از مباني ابن سينا در تبيين نبوت، براي تبيين امامت هم بهره گرفته ايم.
در بخش دوم كتاب امامت و اوصاف امامان بعنوان حقايق عيني، و نه مفاهيم اعتباري، بر اساس اصول و مسائل حكمت متعاليه تفسير و تبيين شده است.
كاري كه در اين دو بخش انجام گرفته است، جديد و بي سابقه است. هر چند كه ابن سينا در بحث خلافت و امامت شفا، اشاراتي به موضوع دارد اما در مقايسه بحث اين نوشته، با مطالب ابن سينا در شفا، بيقين ميتوان اين نوشته را، كار جديد به شمار آورد.
سيديحيي يثربي 10/8/1382 رمضان المبارك 1424 ه ق