نقد غزالی


سخن نخست

 

1. دلایل و مبانی نقد ما

غزالی را به قدر کافی و در مواردی بیش از اندازه ستوده‌اند، تا جایی که گفته‌اند که اگر نبوت با محمد(ص) ختم نشده بود، غزالی شایسته آن بود که پیامبر باشد. طبعاً در تأثیر او بر فکر و فرهنگ مسلمانان هم جای تردید نیست. لذا ما به ستایش این ستوده بزرگ نمی‌پردازیم، بلکه تنها به ارزیابی و نقد شخصیت و آثار وی می‌پردازیم.

به نظر من نقد غزالی در عصر حاضر از چند جهت ضرورت دارد:

أ. سیطره شخصیت‌ها یکی از موانع مهم رشد اندیشه در عصر کنونی است. در اثر سیطره این شخصیت‌ها، نوآوری و حرکت مراکز علمی ما، حالت سنّت و جمود یافته است.

ب. گرچه از غزالی با آن همه تجلیل و ستایش انتقاد هم شده است، اما بسیاری از این انتقادها مانند انتقاد ابوالفرج ابن جوزی (وفات 597 ه‍.( و ابن تیمیه (وفات 728 ه‍.( و شاگردش ابن قیم (وفات 751 ه‍.( براساس تعصّبات مذهبی و مجادلات کلامی است و ما از این موضع با غزالی برخورد نمی‌کنیم. حتی با حمله او به فلسفه چندان کار نداریم. منظور اصلی ما، ارزیابی تلاش‌های او براساس معیارهای انسانی و عقلانی و شناخت میزان تأثیر مثبت و منفی وی در ارج و اعتبار انسان، اندیشه، دانش و عدالت اجتماعی است.

ج. وضع کنونی دنیا که دیانت را در چهره مسیحیت خردگریز و خردستیز مجّسم کرده است ایجاب می‌کند که عقلانیت اسلام و تأکید انحصاری این دین را بر فردیت و استقلال عقل و اندیشه انسان، هرچه بیش‌تر به عنوان ید بیضای همیشگی این دین به جهانیان معرّفی کنیم. و این کار جز با نقد کسانی که تا توانسته‌اند اسلام را از حوزه تعقّل جدا کرده‌اند، امکان نخواهد داشت. بدون شک غزالی در رأس کسانی قرار دارد که با ترویج اشعریت از طرفی و تصوّف از طرف دیگر، اسلام را از جهت خردستیری و عقل گریزی تا پایه مسیحیت تنزّل داده‌اند.

د. آخرین نکته‌ای که به نظر من نقد غزالی را ضرورت می‌بخشد این است که آثار او از طرفی غرق در تعصّب، غرض‌ورزی، تقلید و ساده‌انگاری است. از طرف دیگر چنان‌چه در آینده توضیح می‌دهیم تعالیم او غالباً سطحی و عامیانه بوده و بهره کمی از حقیقت دارد. البته می‌دانم که داوری مخصوصاً داوری انتقادی درباره کسی که جهان اسلام را این همه تحت تأثیر خود قرار داده است، از جهات مختلف از جمله از جهت احساسات و عواطف علاقه‌مندان این شخصیت بزرگ، کار آسانی نیست.

دکتر زکی مبارک از اساتید و محققان سرشناس مصر که نقد اخلاق غزالی را به عنوان رساله دکتری انتخاب کرده بود؛ پس از گذرانیدن امتحان و دفاع دچار مشکلات زیادی شد. هرچند که او با راهنمایی استادانش بردباری به خرج داد و ایستادگی کرد. اما این ایستادگی کار آسانی نبود. ما با آگاهی به این مشکلات برآنیم تا بدون انکار شخصیت و تأثیر غزالی، او را براساس شرایط زمان خود به نقد کشیده و بیش از آن‌که به ذکر اشکالات او بپردازیم او را به عنوان یک انسان و با توجه به شرایط خاص زندگیش از جهات زیادی معذور داریم.

در هر صورت، نقد سازنده است. نقد، جایگاه و اعتبار عقاید و آراء دیگران را روشن می‌سازد. آن‌که نقد می‌کند به خطا نمی‌رود؛ اما آن‌که بدون دقت و تأمل به افراط از پیشینیان دفاع می‌کند، به‌خود و جامعه خود و روند پیشرفت فکر و اندیشه آسیب می‌زند. هیچ‌کس نباید به آن درجه تحقیرگردد که اجازه سخن گفتن درباره دیگران را نداشته باشد. در این‌جا باید از بزرگان عذر خواست و به‌جوانان جرأت داد تا حقیقت، پایمال حرمت‌ها، نگرانی‌ها و ترس‌ها نگردد.

دکتر زکی مبارک مصری، نقدی بر اخلاق از نظر غزالی نوشت[1] که مایه تنش و اعتراض شدیدی در مصر شد. اما یکی از اساتید الازهر به نام دکتر منصور فهمی، کار دکتر زکی مبارک را از آن جهت ارج می‌نهد که کار او نخستین نقد و تحلیل افکار اسلامی است و به او دل داده و ابراز امید می‌کند که راهش بی‌رهرو نباشد. او خطاب به دکتر مبارک می‌گوید:

به هر حال تو با تمام دشواری‌ها با این کج اندیشی و تعصب مبارزه کردی. من در عین آن‌که نگران توهستم و قیامتی را که براساس نوشته‌های تو برپا شده است دیده‌ام، اما از تو می‌خواهم که آرامش را از دست ندهی و با این آسیب‌ها از راهی که آغاز کرده‌ای باز نگردی‌!
این ایستادگی نشان آن است که تو یکی از خدمتگزاران «اصلاحات‌» هستی‌! و این نیکوترین عنوان تودر پیشگاه خداوند خواهد بود.[2]

زکی مبارک می‌گوید:

به هنگام چاپ این کتاب به سراغ علمای مصر رفتم تا داوری آنان را درباره غزالی بدانم و نقل کنم، اما دیدم همگی می‌ترسند و نمی‌توانند آشکارا در این‌باره سخن بگویند. به من گفتند: افکار عمومی از غزالی جز ستایش خالص نشنیده است. غزالی مطالب خوب و بد دارد اما از مطالب بد او نمی‌توان چیزی گفت‌![3]

نقد غزالی در کشورهای عربی با اشکالات زیادی روبه‌رو است، اما این نکته جالب توجه است که با این وصف او را در کشورهای عربی که همه هم مذهب و هم مرام او هستند، نقد می‌کنند. اما هرچه ما در ایران نوشته‌ایم، بدون هیچ نقد و داوری جدّی، در تجلیل او بوده است.[4]

من که با نوشتن چند نقد کوچک با مشکلات کار آشنا شده‌ام، آگاهانه و با کمال میل، دست به این کار می‌زنم، اما یادآوری چند نکته را لازم می‌دانم:

یکی آن‌که هیچ بزرگی با نقد کوچک نمی‌شود.

دیگر این‌که استمرار حضور بی‌چون و چرای گذشتگان در صحنه معارف هر عصری، نشانه آن است که مردم آن عصر نتوانسته‌اند گامی فراتر از گذشته بردارند! برای این‌که رشد دانش و فرهنگ در اثر تلاش هر نسلی، عملاً موجودی نسل گذشته را، از مطلق بودن و جاودانگی می‌اندازد و به نسل جدید، شکوه و اعتبار می‌بخشد.

و سرانجام من که شیعه‌ای ایرانی هستم، با دکتر زکی مبارک که سنّی و مصری‌است و حتماً تعصب بیش‌تری به غزالی دارد، در این‌مطلب‌موافقم که:

واقعاً غزالی یکی از فتنه‌های دوران گذشته بود. مدافعان او نباید فراموش کنند که در این جا عقل و اندیشه‌ای هم در کار است که باید به داوری آن تن داد! و نیز نباید فراموش کرد که دنیا از وجود خردورزان تهی نخواهد بود، اگرچه اهل تعصّب و جمود، آن را خوش ندارند.[5]

 


[1]. محمد زکی مبارک، الاخلاق عندالغزالی.

[2]. همان، مقدمه، ص 9.

[3]. محمد زکی مبارک، الاخلاق عندالغزالی.

[4]. برای نمونه ر.ک:

ـ جلال الدین همایی، غزالی نامه.

ـ غلامحسین دینایی، منطق و معرفت در نظر غزالی.

[5]. محمد زکی مبارک، الاخلاق عند الغزالی، ص 113.

نقد غزالی