مقدمه
طبقهبندی و تفسیر غزلهای جلالالدین محمد مولوی (مرگ 672 ه)، از همان زمان که چنینکاری را دربارهی دیوان حافظ (آب طربناک) انجام دادم، در نظرم بود. بارها خواستم که کار راآغاز کنم، اما برخلاف دیوان حافظ احساس میکردم که با مشکل روبهرو خواهم شد! این مشکلتنها از حجم دیوان مولوی نبود که نزدیک به ده برابر دیوان حافظ است، بلکه از حالوهوایغزلهای مولوی بود که همگی موجی از شور و شیداییاند!
گوینده اگر سخنی را به قصد تفاهم با دیگران و انتقال مطالب خود به آنان، به زبان آورد،میتوان، آسان یا دشوار، آنرا فهمید؛ اما اگر کلام کسی بازتاب تجربهها و احساسات اختصاصیاو باشد، فهم آن برای کسانی که از آن حالوهوا تجربهای ندارند، دشوار و حتی ناممکن خواهدبود.
کلام مولوی، در دیوانش درحقیقت قهقههی شادمانیهای او، یا ناله و زاری غمگینیهای ویاست. او با کسی سخن نمیگوید، بلکه شور و غوغای دل و درون اوست که از سراپایش بیرونمیجهد! پیداست که در چنین شرایطی گویی که به تعبیر شمس تبریزی لال بیزبان، سرمست ازخوابی که دیده، برای چند ناشنوا، سروصدایی راه انداخته است! نه گوینده چنانکه شاید میتواندبگوید و نه شنونده چنانکه باید میتواند بشنود!
سرانجام آن علاقهی دیرین مرا به این کار دشوار واداشت. و اکنون حاصل این جرأت را بهعلاقهمندان مولانا و عرفان اسلامی تقدیم میدارم.
پیش از اینکه دربارهی گزینش این مجموعه توضیحی بدهم، برای امکان آشنایی و نزدیکی بیشتربا غزلهای مولانا چند نکته را یادآور میشوم.